جا مانده
از تو در من غزلی مانده که گفتن دارد
از تو در من غزلی مانده که گفتن دارد
شرح احساسِ تو هر لحظه نوشتن دارد
ای سفر کرده به آغوشِ غزل جاری شو
تا دلم عطر دل انگیزِ تو بر تن دارد
گفته بودی که هوا خواهِ من.اما نه
کُنجِ چشم تو خزان قصدِ نشستن دارد
روزگاری من و تو آینه ی هم بودیم
حال یک آیِنه احساسِ شکستن دارد
گاه گاهی بگُذر از دلِ تنگم،هر چند
دشتِ خشکیده مگر ارزشِ گشتن دارد
آنچنان میل به باریدنِ باران دارم
که دلم واهمه ی سیل گرفتن دارد
تا کجا شعر،تو را در دلِ من می ریزد؟!
تا کجا یادِ تو در شعر،شکفتن دارد
سر به بالینِ غزل،دست به دامانِ سکوت
چشمِ غمدیده ی بارانزده خفتن دارد
نوران شیرزاد
تاریخ ثبت شعر : 1398/11/27
شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی
تو ,ی ,احساسِ ,دلم ,دلِ ,دارمکه ,تو در ,ی سیل ,سیل گرفتن ,واهمه ی ,دلم واهمه
درباره این سایت