حال دلم زمستانی است و سرد
نگاه کن به من وُ چَشم من که بیمارم
نگاه کن به من وُ چَشم من که بیمارم
که از نبودِ نگاهِ تو، سخت بـیزارم
تویی مُسَکِّن این اعتیادِ چَشمِ تَرَم
تویی مُسَکِّن این اعتیادِ چَشمِ تَرَم
بگیر دست مرا و نده تو آزارم
تمامِ مویِ سرم شد سفید، از دوریْت
تمامِ مویِ سرم شد سفید، از دوریْت
گمان نکن که منم مثلِ خودَت بیعارم!!
نزن به سینهی من دست رد، نگاهی کن
نزن به سینهی من دست رد، نگاهی کن
به این نگاه خراب و دلِ گرفتارم
ببین که خسته شده چشمهایم از دوری
ببین که خسته شده چشمهایم از دوری
ببین که از سرِ شـب تا به حال، بیدارم
شبیهِ عقربهی ساعتی که میچرخد
شبیهِ عقربهی ساعتی که میچرخد
به حالِ چرخش و دائم به حالِ تکرارم
بخر مرا و ببر با خودت از این بازار
بخر مرا و ببر با خودت از این بازار
نگاه کن به من و حال و روزِ بازارم
نیما خادمی
تاریخ ثبت شعر : 1399/03/02
تاریخ ثبت شعر : 1399/03/02
شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی
حال ,حالِ ,کن ,مرا ,زمستانی ,دلم ,کن به ,به من ,مرا و ,است و ,دلم زمستانی
درباره این سایت