اصلاً
شاعر نشدم، که عاشقت باشم من
آن وقت، بخندی و بگویی، کُودن
احساس، زمان کودکی مان جان داشت
جانم، تو نگو جدایی و جان کندن
معنای همند، نه عزیزم، اصلاً
کِی، گفته ام عاشقت شدم ؟من؟! من؟ من؟!
ای وای، دوباره خواب می دیدم او
اینگونه به من نگفت وقت رفتن
او گفت که عاشقِ تو من، می مانم
حتی، که اگر نبینمت من، اصلاً
شاعر شده ام که عاشقت باشم من
تا آخر عمر، تا زمان مردن
فریده اقبال
تاریخ ثبت شعر : 1398/07/21
تاریخ ثبت شعر : 1398/07/21
شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی
عاشقت ,ام ,جان ,اصلاً ,زمان ,تو ,عاشقت باشم ,که عاشقت ,باشم من ,می مانم ,من، می
درباره این سایت