خون خواهی
خونِ من گسترده
خونِ من گسترده
بر دامانِ آسمان نیلی
تو گویی فلق
خورشید خواهم شد
آن هنگام که در سینه ی آسمان باشم،
خونِ من گسترده
خونِ من گسترده
بر دامانِ اسمان کبود
تو گویی شفق
مهتاب خواهم شد،
خونم را
خونم را
از دامانِ آسمان بر خواهم چید
خونِ من بر گردن تو نیست
بر گردن من است
چنانکه نیشتری فرو کرده ام
در شاهرگ هستی ام
به دست های لرزان آسمان
خون من بر گردن آسمان است
آن زمان که صورت خود از خونِ من گلگون می کند،
من
من
فلقم
شفقم
قل اعوذُ برب الفلق
خونِ من بر دامان آسمان است .
فاطمه (فاطیما) ایمانی
تاریخ ثبت شعر : 1398/11/19شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی
آسمان ,خون ,خواهم ,دامانِ ,گردن ,فاطمه ,بر گردن ,من بر ,خونِ من ,دامانِ آسمان ,بر دامانِ
درباره این سایت