شعرهای بی تفسیر
خنده هایی که بر لبانم هست، خواب هایی تهی ز تعبیرند
جز تویی که ربودی از من دل، چه کسی دین و مذهبم را برد؟
در سرم سوت می زند شعرم، در دلم گر گرفته این ابیات
زنده هایی درون من مردند، مرده هایی درون من جمعند
بالش من تر است از گریه، گریه هایی که رو به افزونی ست
من پرم از هزار دختر که، با غم عشق زنده در گورند
دخترانی جوان که بعد از تو، گرچه خنده ست روی لب هاشان
خدیجه نصیری
تاریخ ثبت شعر : 1399/01/13
تاریخ ثبت شعر : 1399/01/13
شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی
هایی ,بی ,اشک ,رو ,شعرهای ,کسی ,هایی که ,که می ,درون من ,هایی درون ,که رو
درباره این سایت