تأخیر
بیهوده در چشم جهانی قهرمانم
با رفتنت پاشیده از هم آشیانم
جنگی ست در من، اشک هایم چون گلوله
من ماشه را سمت دل خود می چکانم
در خویش، گوری دسته جمعی کشف کردم
چشم و دل و دست و زبان و استخوانم
تأخیر دارد نوش داروها همیشه
پایان خوش ، هرگز ندارد داستانم
چون جورچینی ناقصم ، پاشیده از هم
رفتی که عمری بی سرو سامان بمانم
من امتحان کردم نمی ارزید دنیا
"ای زندگی بردار دست از امتحانم"
بیهوده در چشم جهانی قهرمانم
با رفتنت پاشیده از هم آشیانم
جنگی ست در من، اشک هایم چون گلوله
من ماشه را سمت دل خود می چکانم
در خویش، گوری دسته جمعی کشف کردم
چشم و دل و دست و زبان و استخوانم
تأخیر دارد نوش داروها همیشه
پایان خوش ، هرگز ندارد داستانم
چون جورچینی ناقصم ، پاشیده از هم
رفتی که عمری بی سرو سامان بمانم
من امتحان کردم نمی ارزید دنیا
"ای زندگی بردار دست از امتحانم"
فاطمه اتحاد
تاریخ ثبت شعر : 1399/01/20
تاریخ ثبت شعر : 1399/01/20
شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی
دل ,پاشیده ,فاطمه ,، ,بی ,سرو ,پاشیده از ,عمری بی ,که عمری ,همرفتی که ,بی سرو
درباره این سایت