زنجیر قرنطینه
حال امروز؟ به زنجیر قرنطینه دچار
حال امروز؟ به زنجیر قرنطینه دچار
یک اتاق است و من و روح پر از گرد و غبار
روزهایم همه یک جمعهی دلگیر شده
جمعهی سرد زمستانی بی گشت و گذار
آه باران بهار است و دلم تنگ ولی
آه باران بهار است و دلم تنگ ولی
بوی خون میدهد این بار نمِ خاک بهار
مرگ میچرخد و با لمس سر انگشت کسی
مرگ میچرخد و با لمس سر انگشت کسی
میبَرَد جان گُزینندهی خود را به قمار
خس خسِ سینهی شهر است درون سرم و
خس خسِ سینهی شهر است درون سرم و
سرفههای خشنش از شب من برده قرار
خیمهی لشکر مرگ است درون وطنم
خیمهی لشکر مرگ است درون وطنم
کو حریفی که کند دشمن نااهل مهار
باز کن صفحه و فورا خبر داغ بخوان
باز کن صفحه و فورا خبر داغ بخوان
داغهای وطنی رد شده از مرز هزار
فائزه ابوطالبی
تاریخ ثبت شعر : 1399/02/20
شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی
زنجیر ,قرنطینه ,لشکر ,قرارخیمهی ,برده ,است ,زنجیر قرنطینه ,است و ,لشکر مرگ ,قرارخیمهی لشکر ,برده قرارخیمهی
درباره این سایت