بگو صاف و دریایی بگو
سپید
سیاه
و مطلقا ممنوع
گره خورده بود
به عمق آرامیم
به کلماتی که جرعه جرعه دهانم را نوشیدند
بگو
بگو صاف دریایی بگو
کجای این جهان صف کشیده اند
دخترکان آبستن.
که غروب کنم هیاهویی درونت را
در دورترین قسمت زمین
بگو مطلقا کجایی جهانی
که در آغوش بگیرم
بردیای خونخوارت را
و بگریانم تمام طلوعهای یکطرفه را.
بگو کجای جهانی؟
یا
زمین گرد است ؟
به گردی تمام عینک های ته استکانی
این روزها
سکوتها آنقدر سرشان را توی لاک خودشان فرو برده اند
مثل افسران از جنگ برگشته ی نازی
بیراهه می روی؟
این دایره قطب نمای استخوان و تن پوسیده و آغوش است .
برگرد
تازه شده ای شبیه رگبار مسلسل به نقطه نقطه تنم
برگرد
از قانون عجول اجباری .
سپید
سیاه
و مطلقا ممنوع
گره خورده بود
به عمق آرامیم
به کلماتی که جرعه جرعه دهانم را نوشیدند
بگو
بگو صاف دریایی بگو
کجای این جهان صف کشیده اند
دخترکان آبستن.
که غروب کنم هیاهویی درونت را
در دورترین قسمت زمین
بگو مطلقا کجایی جهانی
که در آغوش بگیرم
بردیای خونخوارت را
و بگریانم تمام طلوعهای یکطرفه را.
بگو کجای جهانی؟
یا
زمین گرد است ؟
به گردی تمام عینک های ته استکانی
این روزها
سکوتها آنقدر سرشان را توی لاک خودشان فرو برده اند
مثل افسران از جنگ برگشته ی نازی
بیراهه می روی؟
این دایره قطب نمای استخوان و تن پوسیده و آغوش است .
برگرد
تازه شده ای شبیه رگبار مسلسل به نقطه نقطه تنم
برگرد
از قانون عجول اجباری .
سمیرا شهیکی
تاریخ ثبت شعر : 1399/03/17
تاریخ ثبت شعر : 1399/03/17
شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی
بگو ,دریایی ,صاف ,سمیرا ,جرعه ,آغوش ,بگو صاف ,صاف و ,و دریایی ,ی نازی ,نازی بیراهه
درباره این سایت