شاه شطرنج
مهره ی شاهی ودل مات نگاهت شده است
مهره ی شاهی ودل مات نگاهت شده است
عاشق خال لب و چشم سیاهت شده است
لشکری از مژه داری و ولی این دل من
لشکری از مژه داری و ولی این دل من
آمده سوی تو سرباز سپاهت شده است
سایه ی این مژه ها بر رخت افتاده و دل
سایه ی این مژه ها بر رخت افتاده و دل
محو آن دلبری و ناز نگاهت شده است
چه بگویم به دلم تا بتوان از تو گریخت!؟
چه بگویم به دلم تا بتوان از تو گریخت!؟
تا نظر میکنم او باز به راهت شده است
تو به مژگان سیه رخنه به دینم کردی
تو به مژگان سیه رخنه به دینم کردی
وای از آن چشم، همان بار گناهت شده است!
دل شکستن گنهت، می شکنی، می گذری
دل شکستن گنهت، می شکنی، می گذری
گله ای نیست که این خون مباحت شده است
باز آیی که بمانی، روی اما به شتاب
باز آیی که بمانی، روی اما به شتاب
رفت و آمد روش گاه به گاهت شده است
همه ی عمر نگاهم به در اینجا خشکید
همه ی عمر نگاهم به در اینجا خشکید
همه ی عمر من انگار تباهت شده است
کاش من همچو زلخیا شوم و مژده رسد
کاش من همچو زلخیا شوم و مژده رسد
گریه بس کن که خدا پشت و پناهت شده است
حوریه قادری
تاریخ ثبت شعر : 1399/03/17
تاریخ ثبت شعر : 1399/03/17
شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی
ی ,نگاهت ,قادری ,مژه ,شاه ,عمر ,ی عمر ,نگاهت شده ,به شتابرفت ,شتابرفت و ,و آمد
درباره این سایت