تبعید
بغ کرده ام
خالی خانه
خانه ی بی تو
پنجره ای
در داغ تابستان
نفس سرد خانه
سر به شیشه می کوبد
بغ کرده ام
نفسم "ها " ندارد
دم می شود
بازدم ندارد
سر می روم از حوصله ی شهر
تبعیدِ خانه می شوم
چای جوشیده
نان کپک زده
چکُ
چکُ
چک
آب سر می رود
از حرف های نشسته ی هر روز
خاطره های چرک مرده
تن لباس ها را لک کرده اند
سر می روم از حوصله ی خانه
سر می روم از حوصله ی خانه
تبعید رخت خواب
بیداری نمی رود
خواب نخواهد آمد
هنُ
هنُ
هنُ
هن
ماه است
که جسم تکیده اش را
از ریسمان شب بالا می کشد
از کمر کش کوه
به سینه ی آسمان
ابری هرزه رویش را پوشاند
آویز ستاره ای
به ماه نمی رسم
از حوصله ی شب سر می روم.
فاطمه (فاطیما) ایمانی
تاریخ ثبت شعر : 1398/11/19شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی
ی ,سر ,خانه ,کرده ,حوصله ,های ,سر می ,حوصله ی ,فاطمه فاطیما ,می روم ,از حوصله
درباره این سایت