زن بودن
حال و هوای من بد و از تو چه پنهان است
چشمان ابری ، دفتری که زیر باران است .
توی قفس خوشحال بودم که تو دل کندی
بعد از تو قلبم ساکت و دلگیر و بی جان است
شاید برای شاد بودن اندکی دیر است
وقتی نباشی خنده هایم نیز گریان است
دارم شکایت می کنم از بودنم بی تو
هر شب سرم تا صبحِ بی تو ، در گریبان است
ایمان ندارم جز همین عشقی که او داده است
دنیا برای مومنانِ عشق زندان است
شاید شبیه قصه ها تلخ است زن بودن
زن بودن آری فصل سردی چون زمستان است
دارم تو را با دردهایم دور می ریزم
شاید بهار آشنایی رو به پایان است
حال و هوای من بد و از تو چه پنهان است
چشمان ابری ، دفتری که زیر باران است .
توی قفس خوشحال بودم که تو دل کندی
بعد از تو قلبم ساکت و دلگیر و بی جان است
شاید برای شاد بودن اندکی دیر است
وقتی نباشی خنده هایم نیز گریان است
دارم شکایت می کنم از بودنم بی تو
هر شب سرم تا صبحِ بی تو ، در گریبان است
ایمان ندارم جز همین عشقی که او داده است
دنیا برای مومنانِ عشق زندان است
شاید شبیه قصه ها تلخ است زن بودن
زن بودن آری فصل سردی چون زمستان است
دارم تو را با دردهایم دور می ریزم
شاید بهار آشنایی رو به پایان است
دنیا زینالی
تاریخ ثبت شعر : 1399/02/20
شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی
تو ,زن ,بی ,شاید ,، ,شبیه ,زن بودن ,است دارم ,بی تو ,از تو ,است زن
درباره این سایت