محل تبلیغات شما


مجموعه او می رسد آخر اثر امیرمحمد خیربین قاضیانی




او می رسد آخر

دل دل نکن ای دل که روزی می رسد آخر
پایان این آشفتگی با دیدن دلبر

موی پریشان سر من قصه ای دارد
دیگر ندارم شانه ای از شانه اش بهتر

عمری گذشته باز هم عمری اگر باشد
جز فکر آن لیلی نمی آید کسی در سر

از حال تب دار من اما غصه ها دارد
اسطوره ی صبری به نام حضرت مادر

طاقت ندارد تا ببیند تک جوانک او
در روبروی چشمهایش می شود پر پر

دیگر قلم در دست های من نمی رقصد
از بس نوشتم دلبر و دلبر در این دفتر

با اینکه عمرم رفت اما باز می گویم
دل دل نکن ای دل که روزی می رسد آخر

امیرمحمد خیربین قاضیانی



لعنت

ببین مرا که شدم سوژه ای برای رمان
چقدر ساده شکستم کنار خنده ی تان

عجب بهانه ی خوبی چه بی هوا گفتی
تو عاشقی و ولی می دهم برایش جان

چه درد های عجیبی چه قلب رنجوری
چه اضطراب بدی بعد دیدنت با آن

تو ظالمانه مرا بعد سالها کشتی
خدا کند ندهی جرم عشق را تاوان

و لعنتی ابدی نذر آن کسی کردم
که چشمهای مرا کرده دم به دم گریان

دعا بکن که مرا زود تر کفن بکنند
که درد های تنم بعد تو نشد درمان

امیرمحمد خیربین قاضیانی




تاریخ ثبت اشعار : 1399/04/06



سرقت ادبی از این مجموعه شعر پیگرد قانونی دارد

شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی

غم آزرده - فرشته گلدوست طالکوئی

کِی - نوران شیرزاد

رسد ,ای ,خیربین ,دل ,مرا ,های ,می رسد ,ای دل ,نکن ای ,دل که ,مجموعه شعر

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

roglappjenann هر چی به هر چی dolantude استراتژی‌های توسعه روستایی doctchrispoca caforjungcul William's info sherlock فروشگاه ایرانیها الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم