وداع
وقتی که رفت قلب مرا بی قرار کرد
وقتی که رفت قلب مرا بی قرار کرد
آیینه را شکسته و چشم انتظار کرد
دستان پرمحبت و بی یاور مرا
پشت سکوت پنجره بی اعتبار کرد
وقت وداع چشم زن سربه راه را
آخر به لحن روشن چشمش دچار کرد
مانند شمع با همه ی التهاب خود
پروانه های عاشق دل را شکار کرد
می گفت تاهمیشه رهایم نمی کند
می گفت تاهمیشه ولی او فرارکرد
قسمت نبود تاکه بماندکنار من
غم را درون سینه ی من ماندگار کرد
تنها دلیل شعر پس از نیمه شب، بگو
حالا بدون چشم تو باید چکار کرد ؟
بهاره مراد نژاد
تاریخ ثبت شعر : 1398/10/08
تاریخ ثبت شعر : 1398/10/08
شعر شمالی - فرشته گلدوست طالکوئی
بی ,چشم ,وداع ,تاهمیشه ,ی ,شعر ,گفت تاهمیشه ,بماندکنار منغم ,منغم را ,تاکه بماندکنار ,نبود تاکه
درباره این سایت